، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

تولدت مبارک عزیزم(البته با تاخیر 17 روزه)

سلام پسر عزیزم این مدت پیشامدهای زیادی داشتیم که هر کدوم رو میشد تو چند صفحه نوشت، اما به دلیل مشغله زیاد نتونستم بیام و برات ثبت کنم... عید 94 سال تحویل جمکران بودیم، خیلی لحظات خوبی بود، تو کنارم بودی و از فضای مسجد خیلی خوشت میومد، خواب آلود بودی اما حاضر نمیشدی بخوابی، به هر زوری بود خوابوندمت، برای لحظه سال تحویل اعلام کردن بلندگوهای داخل مسجد کار نمیکنن و باید برید توی حیاط، هوا سرد بود/ موبایلها آنتن نمیدادن، من بودم و تو و یه پتو متکای گنده! به اضافه ی کیف خوراکیها و وسایل تو و کفشهامون دلم نیومد اون لحظات رو از دست بدم، آروم با پتو بغلت کردم که ببرمت بیرون، از اونجایی که خواب خیلی سبکی داری، فوراً بیدار شدی، اما تو اون حال نمیشد زمی...
8 فروردين 1394
1